• امروز : یکشنبه - ۲۶ اسفند - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 16 March - 2025
19

چند میگیری توییت کنی !؟  

  • کد خبر : 550
  • 19 اسفند 1400 - 20:10
چند میگیری توییت کنی !؟  
وقتی دوستان ارزشی خودمان را می‌بینم که برای نوشتن یک توییت (از زیر پتو) هشت میلیون پول می‌گیرند! یا برای اداره کردن یک کانال تلگرام زیر پنج هزار عضو سالی پانصد میلیون ... گرفته‌اند

دهه هفتاد بود. دوران خاتمی. برای ما به عنوان بچه مذهبی‌، اهل مسجد و هیئت این ادراک ایجاد شده بود که دولت اصلاحات تمام هم و غم‌اش را گذاشته است روی از بین بردن ارزش‌ها و به موزه سپردن انقلاب اسلامی و به فراموشخانه تبدیل کردن هشت سال دفاع مقدس و پایمال کردن خون شهدا و تخریب چهره‌ی ولایت و به فساد کشاندن جوانان و… و…

این شد که در یک «وضعیتِ واکنشی» در مقابل هر اقدام دولت و هر گفتمان اصلاحات و هر میتینگ دانشجویی و هر روزنامه و بیانیه گارد دفاعی داشته و در صورت احساس خطر سعی می‌کردیم به هر نحو که شده گفتمان امام و انقلاب را حفظ کنیم.

من خاطرات بسیار زیادی از آن زمان دارم. بکر و شنیده نشده و این تجربه زیسته سنگین را گاهی در خلوت یا جمع دوستان مرور می‌کنم. اونموقع ها اصلا مد نبود که سپاه کار فرهنگی کند. یک‌معاونت فرهنگی در سپاه بود که کارش همین بزرگداشت شهدا و کشیدن تصویر رزمندگان در سطح شهر و اینها بود… خوب یادم هست یکبار که از وضعیت فرهنگی موجود و انفعال سپاه و … با یکی از بزرگان سپاه صحبت میکردم، چقدر ساده لوحانه جواب داد که «فردا که آمریکا حمله کند با قلم و فرهنگ نمی‌شود جلویش را گرفت!» (این وضعیت را مقایسه کنید با هزاران میلیارد تومانی که سپاه امروز مستقیم و غیر مستقیم برای کارهای فرهنگی هزینه می‌کند و خوب هر چه بیشتر خرج میکند و شبکه و پیج میزند و نان‌خور اضافه میکند مقبولیت کمتری پیدا می‌شود!)

ما آن‌زمان یک ریال نداشتیم. ولی باید از یک جایی شروع میکردیم. اینطور شد که هفته ‌نامه «جبهه» یا «شلمچه» را به شکل انبوه می‌خریدم (۷۰ تومان) و در مقابل نماز جمعه با داد و فریاد میفروختیم (۱۰۰ تومان) و از این اختلاف چند ده هزار تومان سود میکردیم.

آنوقت با همین پولی که سود کرده بودیم می‌رفتیم رنگ و اسپری می‌خریدیم. بعد با تیم سازی و کار گروهی از ساعت یک بامداد تا اذان صبح در سرمای خیابان دانه دانه خیابان ها و دیوارها را کلیشه می‌گذاشتیم و رنگ میکردیم و شعار مینوشتیم و خلاصه مردم فردا صبح ناگهان با چهره جدیدی از شهر مواجه می‌شدند.

شعارهایی برعلیه عطاالله مهاجرانی، ضد چاپ کتاب خاطرات شعبان جعفری، علیه کتاب جمهوریت سعید حجاریان، ضد بدحجابی، ضد خاتمی، و …

همانطور که نوشتم خاطرات بسیار زیادی در این میان وجود دارد. آن زمان نبرد سختی بین ما و بچه های وزارت اطلاعات بود. از یک طرف برخورد با ما سخت بود و از طرفی دیگر یک هفته هم آرام و قرار نداشتیم و شهر را آسوده نمی‌گذاشتیم. (بندگان خدا از شر ما درمانده بودند) اما یکی از جالب‌ترین های این خاطرات همان بود که ما واقعا به خاطر اعتقادی که به امام یا شهدا داشتیم (ولو در مصداق و روش اشتباه کرده بودیم) از خواب شب و پول توجیبی و زندگی راحت خودمان زده بودیم. (باز این خودش یک توضیح مفصلی دارد که نسل ما چطور خودش را از فضای جنگ هشت ساله و شهدا و … جا مانده حس می‌کرد و…) اما این وضعیت امروز واقعاً تاسف آور است!

وقتی بنده دوستان ارزشی خودمان را می‌بینم که برای نوشتن یک توییت (از زیر پتو) هشت میلیون پول می‌گیرند! یا برای اداره کردن یک کانال تلگرام زیر پنج هزار عضو سالی پانصد میلیون از …  پول گرفته‌اند. و یا در جریان خرج و برج‌ها و ریخت و پاش‌های بی اثر دولتمردان ارزشی قرار میگیرم. وقتی در فلان جلسه که فلان مدیر ارزشی دعوت کرده وارد میشوم و حداقل پذیرایی چلوماهیچه با گردن اضافی است. وقتی میبینم برای هر ساعت مشاوره (بخوانید وراجی) سی میلیون به حساب بزرگواری که نصف فهم فلان جامعه‌شناس را ندارد واریز میشود. وقتی می‌فهمم رقم های داده شده به مداحان برای جذب ایشان به «گفتمان انقلاب اسلامی!» چقدر است! و …

این مواقع بسیار حال بدی پیدا میکنم. با خودم می‌گویم خدا را شکر حداقل زمانی که ما آتش‌مان تند بود اینطور در بیت المال مثل گاراژ بر جوانان مومن انقلابی باز نبود! هر چند ما در روش ضد گفتگو و داغ و آتشین مزاج بودیم ولی حداقل دستمان به سفره انقلاب دراز نبود!

باز با خودم فکر میکنم ما که بر اساس اعتقاد و باور به راه شهدا (ولو باور ناقص) و پای کار هزینه دادن و … اینها اینهمه تلاش کرده و سینه برای انقلاب سپر کردیم.  و بعد خوب طبیعتاً چون آن کنش ها معطوف به باوری بوده که محقق نشده این روزها اینطور سرخورده و خسته‌ایم… ولی وای به حال این عزیزان که تا فیش واریزی برایشان نیاید حرفی برای گفتن ندارند!

خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند …

لینک کوتاه : https://jahanshargh.ir/?p=550
<div id="div_eRasanehTrustseal_88739"></div> <script src="https://trustseal.e-rasaneh.ir/trustseal.js"></script> <script>eRasaneh_Trustseal(88739, false);</script>  

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.