از چند روز پیش چندین نفر در خصوصی برایم ویدئویی فرستادهاند حاوی ماجرای نوزادی در سطل آشغال …
(که احتمالا شما هم دیده اید) البته گویا اینهمه پیام در تلگرام کافی نبوده و در واتس آپ نیز ده نفر دیگر هم همان را برایم ارسال کردهاند .
شاید گمان کنید بخاطر حوزه پژوهشی بنده (زیست جنسی) است. من هم همین احتمال را دادم. خواستم برای برخیشان بنویسم که ما سالیانه یک میلیون و سیصد هزار سقط جنین در کشور داریم. آیا لازم است تصویر تک تکشان را اشتراک گذاری کنیم !؟
دیدم چه فایده !؟
از پریروز اما دهها بزرگوار دیگر که ظاهرا نمی خواهند ببیند در لینک ارتباطی بنده نوشته «فقط پیام اورژانسی!» ساعت به ساعت تصاویر کشته شدگان برج متروپل آبادان را ارسال میکنند . فضا به شکلی است که گویا اگر تصویری دلخراش را نبینیم امتیاز آن مرحله را از دست دادهایم .
برای آنها نیز خواستم بنویسم « آیا کلیت این فضایی که ما را درگیر غم کرده کافی نیست !؟»
دیدم چه فایده !؟
رئیس صدا و سیما گفته است در مورد فاجعهی برجها به ما از بالا گفتهاند «بس کنید!»
اگر بندهی نگارنده را قیمه قیمه نمیکنید باید عرض کنم : «دست آن بالا درد نکند!» آخر فشار عصبی روی بار اینهمه درد معیشتی هم اندازه دارد !!
خوب مخاطب نمیکشد اینهمه درد و غصه را …
آقای جبلی این چه ژست اپوزسیونی است گرفتهاید !؟
شما اگر می خواستید واقعا کاری کنید مدتها فرصت داشتید از دکتر محمد فاضلی (عضو هیئت ویژه گزارش ملی پلاسکو در سال ۱۳۹۵ و هیئت ویژه گزارش ملی سیلابها در سال ۱۳۹۸) و همکاران او دعوت کنید تا گزارش مفصلی در مورد علل وقوع این حوادث در کشور ما بدهند. تابحال دلیل نداشته؟ خب حالا که دارد..
از همین امشب ما به مدت ده شب، سیخ به صدا و سیمای شما نگاه میکنیم ببینیم جرائت اینکار را دارید !؟
اینکه ما نمیخواهیم مسئلهمندانه سراغ موضوع برویم و حوصلهی باز کردن لایه به لایهی رخدادی را نداریم و دلمان برای اعدام یک بساز بفروش و ده همیار دولتی و خصولتی اش تنگ شده، این روحیه، این واویلا کردنها و عبور کردن ها و به حادثه بعدی پناه بردنها این خودش عندِ پوپولیسم است ! فرقی هم ندارد!
شما نگاه کنید هم دست فرمان ما مردم در شبکههای اجتماعی همین هجوم به خبر مرده باد زنده باد افراد و مصرف حوادث و «سند تو آل!» کردن آن بر روی اعصاب یکدیگر است هم صدای و سیمای ما، غصه دارد چرا از این مسابقهی «نمایش صحنه» عقب مانده !
حالا حقیر چون دغدغه جمهوریت دارم ، خب متهم هستم به غرب زدگی … پس اجازه بدهید نان این غرب زدگی را هم بخورم !
شما یک نگاهی به ماجرای همین کشتار دیروز آمریکا بیندازید . پانزده کودک در مدرسه ای (بازهم با تفنگ) به کشتار کشیده شدهاند و دیدهام که اتفاقا رسانههای آنطرف نیز دارند به این موضوع می پردازند! اما واقعا اینطور است که بمباران کنند خودشان را در این خبر؟
آیا هر ساعت تصویر صورتِ به خون کشیده شدهی یک کودک را اشتراک گذاری کنند !؟
آخر کمی عقل هم بد نیست!
یک هفته بیشتر نخواهد گذشت که ماجرای این برج آبادان فراموش میشود ، و خدا شاهد است اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارید باور نمیکنم که بسیاری از این شیر کردن ها و اشتراک گذاریها از روی غم و غصه و سوگواری باشد !
(انشا الله که هیجانِ آدرنالینِ حادثه تلخ نباشد) باور نمیکنم صدا و سیمای ما مسئله مندانه بخواهد موضوع را پیگیری کند !
(میدانید با مشخصات پلاسکو چند صد ساختمان دیگر فقط توی همین تهران داریم !؟)
خب ما مگر به این حاکمیت نقد نداریم که «همه کارش ز خودکامی به بدنامی کشید آخر !؟»
مگر نقد نداریم که سر موضوع هیجانی و تکانهای «زِرتی» نیروی ضد شورش می ریزد توی خیابان !؟
چرا خودمان کمی اهل صبر و تامل نمیشویم !؟
چرا همه اخبار و شایعات و تلخی ها و غصهها را چون کاه باد میدهیم و به سر و صورت یکدیگر می پاشیم !؟
بله ، حتما نوشتن اینکه «حکومت کاری کرده که هر روز باید خبر یک بدبختی و نداری و فقر و کشته شدن و سقوط و اعتراض و سرکوب را بشنویم» جرائت می خواهد .
خب این را بنده نوشتم . اما آنچه کسی جرائتش را ندارد بنویسد اینکه «ما مردم هم علی رغم شعارهای بلندی که در راستای زندگی می دهیم گویا ته وجودمان یک جور عزا نیاز داریم!»
من معتقدم آیینه ذهن جمعی جامعهی ما بهم ریخته. مقعر و محدب شده. به مسائل ضریب واقعی نمیدهد . هر رخدادی تلختر باشد بیشتر ضریب میگیرد . مثل گلوله برف خودش را فربه میکند. نوبت به راستی ها و خوشی و خوبی ها که میرسد ، اما حوصله دیدن و اشتراک گذاری کردن نداریم .
یعنی آینه ذهنمان تخت نیست ! یک را برابر با یک نمیبینیم. یک را صد میکنیم ، و صد را یک !
خدا عاقبت ما را ختم به خیر میکند اگر خودمان عاقبت به خیری بخواهیم ..
اما باور کنید این راه و روش هیجانی و تکانهای و اورژانسی و کف بر دهان ، که هم حکومت در پیش گرفته و هم ما ملت ، خیر و صلاحی درش دیده نمی شود !!