احمد زید آبادی یکی از معدود فعالان خرد ورز و واقع بین حال حاضر عرصه سیاست در ایران است .
وجه تمایز او با سایرین نه در تعقل ، که در آزادی فکر از حب و بغض ها و همچنین در پرهیز از واکنش های صرفا احساسی است .
در نگاه او دیو یا دلبر ، سیاه یا سفید و صفر یا صد ِمطلق وجود ندارد ،
سنت فکری او عاری از هرگونه تقدس سازی از آدمهاست ،و طبق همین رویکرد ، بزرگانی که چه دیروزها و چه امروزها اندیشه اش را متاثر و مرهون آنها میداند ، بارها به زیر ذره بین نقد برده و در سایه هیچکدام سکنی نگزیده ،
از همین جهت همیشه برای من انسان قابل احترامی بوده است .
ما نیز با اقتدا به همین سنت فکری و در عین احترام به قامت بلند او در ساحت اندیشه ، به واکاوی بعضی آرا و نظرات او میپردازیم .
به احمد زیدآبادی
احمد آقا ؛ سلام
چند وقتی است که هنگام خواندن بعضی تحلیل های شما، پشت آن کلمات ، قلم و دست و قلب احمد زید آبادی را نمیبینم ،گویی زحمت نوشتن مطلب را هوش مصنوعی کشیده ، خنثی ، بدون افق ، غریب و در یک جهان ارزشی دیگر ، درست مثل سخنرانی های دیپلماتیک سران اتحادیه اروپا و امریکا .اگر کسی شما را نشناسد ، متوجه خواجگی بعضی تحلیل ها و مواضعتان نخواهد شد .
اما اگر کسی اندک شناختی از شما داشته باشد ، و یا حداقل زندگینامه تان را کمی مطالعه کرده باشد ،
هضم پاره ای از تحلیل های شما نسبت به بعضی از مسائل ، سخت و گاها یکطرفه به قاضی رفتن به نظر میآید .
اینکه واقع گرا هستید بسیار مبارک است ،
بیطرفی هم از نکات بسیار مثبت شماست ،
اما لابلای اینهمه تحلیل واقعیت ،
بنظرتان جای کمی ایده آل خالی نیست !!
وسط اینهمه حساب و کتاب ، پس تکلیف آرمان چه میشود !؟
اینهمه واقع گرا بودن و گیر کردن در واقعیت موجود آیا افتادن از آنطرف بام و به فراموشی سپردن واقعیت مطلوب نیست ؟
آقای زیدآبادی
کسی که به زندان میرود ، آرمان دارد ، یعنی واقعیت مطلوب را به رسمیت میشناسد .
و انسان ، بدون چشم اندازی رو به سوی وضعیت مطلوب حاضر به دادن هزینه نیست ،شما زندان رفته اید ، طعم محرومیت را چشیده اید ، هزینه پرداخته اید ، پس شما مسلما آرمانی دارید .
اما اثر تراوش آن آرمانها که احمد زیدآبادی را حتی در زندان سرپا نگه داشته و در زندگی چنین پرفرازو نشیبی تا به اینجا آورده ، در بعضی نوشتهها و گفتگوهایتان کجاست !؟
بیایید مروری به آخرین آرا و نظرات شما از گذشته ای نه چندان دور داشته باشیم
شما طرفدار عدالت هستید ،
قلبا همراه و همدرد مظلوم بوده اید ،
حداقل تا به امروز من اینگونه شناختمتان .
اما مثلاً در قضیه فلسطین یک نگاه کلی به یادداشت هایتان بیاندازید ،
خروجی کلی تحلیلهای شما این هست که حالا که اسرائیل جنایت کار ، قدرت غالب است ،
پس بهتر که فلسطینی های مظلوم به آن تمکین کنند و کاری نکنند که اوضاع بدتر بشود .
سیاستمداران دنیا دارند به فلسطینیها میگویند چرا از بمب های فوق پیشرفته آمریکایی و اروپایی با مرگ آنی میمیرید !؟ راههای متنوعتری هم برای مردن هست ، مثل مرگ تدریجی بر اثر تجاوز جنسی ، مرگ زیر شکنجه ، مرگ به علت سرقت اعضای داخلی بدن و زنده نگه داشتن یک صهیونیست (بلاخره اوهم بنی آدم است لابد) و …
شما دکترای علوم سیاسی دارید ، یعنی پزشک علوم سیاسی هستید .
اما نسخه هایتان ، حتی جلوگیری از بدتر شدن اوضاع نیست ،
گاهی تجویز نمک و فلفل است برای زخم .
آیا در نوشته های شما راهکاری برای رهایی از زندان غزه وجود دارد !؟
به مظلوم ترین آدم های حال حاضر جهان ، چه توصیه ای جز مرگ تدریجی در سکوت دارید !!
در مقابل زیاده خواهی امریکا هم با همین دست فرمان جلو میروید .
من هم به سیاست های خارجی حکومت نقد بسیار دارم ،
اما از مضمون نوشته های شما غیر ازینکه امریکا زور دارد و حالا که زور دارد باید زورش را پذیرفت و باهاش سرشاخ نشد چه چیزی دیگری دریافت میشود !!کشوری که اجازه استفاده از صنایع هسته ای صلح آمیز را به سایر کشورهای جهان نمیدهد اما همزمان از بمب های اتمی جدید خودش با خنده های وقیحانه رونمایی میکند
همیشه رواداری در نوشته ها و حرفها و از همه مهمتر در رفتار شما وجود واشته است ، اما آیا حواستان هست که بعضا کفه ی این رواداری دارد به سمت ظالم سنگینی میکند !؟
یا اینکه چرا همیشه در تحلیل های شما ، این طرف ضعیفتر است که باید تنش زایی کند ، این مظلوم است که باید همیشه دست هایش را به نشانه تسلیم بالا نگه دارد و بهانه بدست ظالم ندهد !!
آیا بین واقعیت موجود و واقعیت مطلوب تضادی وجود دارد !!
اما یمنی ها ، در باره آنها هم میگویید
حوثی ها نتیجه محور نیستن و پیرو امام قائم به شمشیر هستند و این را از اثرات بی عقلیشان و نگاه ایدئولوژیکشان به دین میدانید .
آیا این تحلیل ها جانب اعتدال و انصاف را نگه داشته است ؟
شما که به حق روادار هستید ،
چرا به محروم ها و مظلوم ها که میرسید رواداریتان ته میکشد !!
اگر حوثی های فقیر ِلُنگ به کمر بسته و پا برهنه تنها مردمی هستند که در میان ۱۸۰ کشور تماشاچی و بعضا همدست رژیم نسل کش درجهان ، با جان و مال و تمام توانشان از ملتی قتل و عام شده حمایت میکنند کارشان خلاف عقل است !؟
آیا در نظام عقلانی شما ، انسانیت ورزی عین بی عقلی است !؟ آیا آرمان داشتن خلاف واقع بینی است !؟
بی تفاوتی آنهمه کشور مدعی نسبت به کشتارگاه انسانی غزه ، خلاف عقل نیست اما دغدغه مندی اینها خلاف عقلانیت است !؟
در دنیای حیوانات که همان عقل محدود زیر مجموعه غرایزشان دسته بندی میشود و قدرت انتخاب فارغ از غریزه وجود ندارد ، اینهمه رحم و مروت دیده میشود ، بعد شما انسانیت حوثی ها را تقبیح و منکوب میکنید !؟آیا انسانیت ورزیدن شعبه ای از واقع گرایی نیست !؟
حوثی ها تبدیل شوند به لجنزاری مانند اردوغان ، بشوند آل سعود یا خاندان زاید ، همه چیز گل و بلبل میشود و از نظر شما وارد جرگه عقلا میشوند !!
آیا چون از تغییر رفتار جنایت کاران ناامید شدید ، برای کسانی که همین امروز و فردا به قتل خواهند رسید ، نسخه سکوت و تسلیم میپیچید !!
در اینجا تحلیل هایتان با عملکردتان همخوانی ندارد ، اگر عقل و واقعیت گرایی فقط و فقط خلاصه در عافیت نشینی و بر لب جوی نشستن و گذرعمر دیدن صِرف است ، پس چرا شما به زندان رفتید و سالها همسرو فرزندان را از حضورتان محروم کردید !؟
یا علی رغم میلتان و با وجود تهدید همسر محترم به طلاق گرفتن در صورت حضور در صداوسیما ، برای مناظره با آقای کوشکی در تلویزیون حاضر شدید !؟ مگر استفاده درست شما از فرصت پیش آمده برای طرح موضوع و ایده هایتان و حضور بجا و درستتان خود شمه ای ازواقع بینی نبود !؟
مگر نه این است که راه برون رفت از واقعیت موجود بعد از پذیرش آن ، حرکت به سمت واقعیت مطلوب است !!پس چرا بین واقعیت موجود و واقعیت مطلوب اینهمه تضاد قائل هستید !!
آیا کسی غیر از شما حق ندارد برای باورهایش هزینه بپردازد !؟
آیا چون طعم تلخ عدالت خواهی و ایستادگی و مقاومت را چشیده اید ، دیگران را از مطلوب داشتن و گام گذاشتن در این راه برحذر میدارید !؟
خب فرض کنیم
یمنی ها تا بحال اشتباه رفته اند ، شما آقای دکتر چه پیشنهاد جایگزینی برای آنها دارید !؟
من و شما میدانیم و قبل تر خود غربی ها و امثال جان پرکینز به خوبی توضیح داده اند که بستن با نظام سلطه برای مردم یک کشور در محدوده جغرافیایی ما هیچ دستاوردی ندارد ، خیلی زور بزند جیب ۴ تا مسئول رده بالای هر حکومت پر پول شود . خب یعنی عبدالملک حوثی فقط برای چند کیسه برنج بیشتر ، دست از واقع گرایی و باورهایی که حاضراست برایشان جان بدهد بردارد !؟
کسانی که سالهاست تحت شدیدترین بمباران ها و تحریمها هستند ، اگر میدانند نتیجه سازش با غرب و سکوت و پا گذاشتن روی انسانیتشان در بهترین حالت نهایتاً تبدیل شدن به چیزی شبیه جیبوتی است آیا این دلیل کم عقلیشان است !؟
اگر ژاپنیها همین فردا به شما نامه بدهند که آقای زیدآبادی ، آمریکا ۸۰ سال است خاک ما را اشغال و تاکنون به هزاران زن و دختر ژاپنی تجاوز و با اجرای قانون کاپیتولاسیون هربار از زیر بار مجازات خاطیان شانه خالی کرده است ،
و با زبان خوش هم از کشور ما بیرون نمیرود ، بفرمایید بگویید باید چه کنیم ،
شما چه پیشنهادی به آنها می دهید !؟
احمد آقا
شما به حوثیها به خاطر تفکر به زعم شما افراطی زیدیه و امام قیام کننده به شمشیر میتازی ، اما آیا حواستان هست نتنها به این واقع بینی افراطی معطوف به وضعیت موجود که خیلی هارا به مسامحهگری و مصالحهگری و به رسمیت شناختن قلدران و سکوت به نفع زورگویان برای دو روز زندگی بیشتر و خوردن یکی دو کیسه برنج بیشتر کشانده است بالاتر از گل نمیگویی بلکه آن را تئوریزه هم میکنی !!
اگر امروز کانادا و چین و اروپا علیه جنگ تعرفه ها قیام کرده اند و هرروز برای امریکا خط و نشان میکشند ،
زیدی هستن و یا امام قائم به شمشیر دارند !؟
در این نظم نابرابری که از سال ۱۹۴۸ تا کنون، امریکا ۴۹ بار قطعنامههای شورای امنیت علیه رژیم صهیونیستی که حتی اعضای بدن فلسطینی هارا هم میدزدد ، وتو کرده است ،
با این اوضاع شما صحبت از کدام عقل گرایی و واقع بینی میکنی !!
این چجور عقل گرایی است که مظلوم باید تا ابد مظلوم بماند ؟
سیاه باید برتری سفید را بپذیرد
آفریقا باید به تاراج شدن توسط اروپا عادت کند !!
چرا کشور مالی ، مستعره فرانسه ، باید بپذیرد که باداشتن بیش از ۸۶۰ معدن طلا و تولید سالانه ۵۰ تن طلا ، هیچ ذخیره طلایی نداشته باشد ، اما در مقابل ، کشور ارباب ، بدون داشتن یک معدن(معدن فعال)
۲/۴۳۶ تن ذخیره طلا داشته باشد !؟
نسخه شما برای مردم مالی چیست ؟
گفتگوی شمشیر و گردن !!
تحلیل های شما مرا به یاد مصاحبه ریچارد کارلتون خبرنگار شبکه ABC استرالیا با «غسان کنفانی» نویسنده شهیر فلسطینی در سال ۱۹۷۰ می اندازد .
کارلتون آنجا از غسان میپرسد ،
چرا با اسرائیل برای جلوگیری از جنگ و کشته شدن اعراب گفتگو نمیکنید تا جلوی مرگ و بدبختی و ویرانی و درد گرفته شود؟
کنفانی میگوید : منظورتان فلسطینیهایی است که از ریشههایشان جدا شدهاند و به اردوگاهها فرستاده شدهاند؟ در قحطی زندگی میکنند؟ سالها است دارند کشته میشوند و حتی از استفاده از نام فلسطین هم منع شدهاند؟
کارلتون میگوید بالاخره هرچه باشد از مردن که بهتر است.
کنفانی در پاسخ میگوید :
شاید برای شما بهتر باشد، اما برای ما بهتر نیست .
برای ما آزادی کشورمان ، کرامت داشتن ، احترام داشتن، داشتن ارتش خودمان و حقوق انسانیمان چیزهایی هستند که به اندازه خود زندگی ضروری هستند.
گفتگو با صهیونیستها؛ مذاکره شمشیر و گردن است!
واقع بینی مطلوب غرب
از این مدل واقع بینی که نظم میان ستمگر و ستمبر را حفظ می کند ، آرایش چپاولگر و غارت زده را نگاه میدارد ، نظم طبقاتی ظالمانه را مورد پرسش قرار نمی دهد ، و فقط با دلسوزی صِرف به تکلیف انسانی و وجدانی خود عمل مینماید،
نتنها اسراییل ، و امریکا و تمام زورمندان تاریخ ککشان نمیگزد ،
که به اینگونه واکنش منجر به حسابگری هزینه و فایده مادی و در نهایت منجر به سکوت و تسلیم و اطاعت بی چون و چرا ، بی نهایت علاقه مند هستند و تازه برایش بورس تحصیلی هم میگذارند .
احمد آقا ، میدانی آنها با کدام واقع بینی مشکل دارند !؟
مالکوم ایکس چه زیبا پاسخ میدهد :
کتاب ما، قرآن، هرگز نگفته است که بی صدا رنج ببری؛ دین ما به ما یاد داده است که زیرک باشیم؛ صلح جو باشیم؛ فروتن باشیم؛ به همه احترام بگذاریم؛ اما اگر کسی به حقوق شما تجاوز کرد، او را از سرِ راه بردارید. اسلام دین خیلی خوبی است، چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، سر در برابر سر،زندگی در برابر زندگی ،
این دین خیلی خوبی است و هیچ کس از تعلیم چنین دینی بدش نمی آید،جز گرگ ها که می خواهند شما را طعمه خودشان بکنند ؛ اسلام دین خیلی خوبی است .
این واقع بینی که شما از آن دم میزنید به کسی که مورد تجاوز قرار گرفته میگوید ، واقعیت همین است که میبینی ، فکر کن متجاوز ، معشوقت است ، سعی کن از درد تجاوز لذت ببری ،
که اگر غیر ازین انجام دهی بعد حالت خراب میشود ، مشکل روحی پیدا میکنی و سرو کارت به روانشناس میافتد ، ممکن است بیمه هزینه های روان درمانی را پوشش ندهد ، غذایت روی گاز بسوزد ، همسایه ها موضوع را بفهمند ، از مترو جا بمانی ، هوا برای بیرون از خانه رفتن و پیگیری پرونده آلوده اس ، ممکن است دچار گرما زدگی یا آفتاب زدگی شوی و …
این مدل تحلیلها و ترغیب و تشویق به دیدن فقط و فقط واقعیت موجود ، مثل توصیه به مظلوم برای استفاده از ژل لوبریکانت و بیحسی هنگام مورد تجاوز قرار گرفتن است .
گاهی برای صلح ؛ باید جنگید
اگر لولهی تفنگشان را
روی پیشانیات گذاشتند ،
بی تقلا و بیآزار نمیر .
حداقل آب دهان بینداز به صورتشان ،
بگذار کشته شدنت
برایشان بهایی داشته باشد ،
ولو به اندازهی پاک کردن صورت .
لذت پیروزی آسان را از آنها بگیر
مثل گوسفند بی صدا نمیر ،
زخم بزن …
احمد عزیز
مهم نیست کسی یادش مانده یا نه اما همان هزینه هایی که (جریمه ،زندان،تبعید) دیروزها امثال شما پرداختید ، امروز فضای سیاسی را بازتر، هزینه هارا کمتر و گفتگو را آسانتر کرده است ، و اینها همه بیش از دیدن واقعیت موجود ، مرهون دیدن واقعیت مطلوب و تلاش برای ساختن دنیایی بهتر و زیباتر و سفر از جایی که هستیم ، به جاییکه باید باشیم بوده است ،و مگر نه اینکه حركت از لحظهاى آغاز مىشود كه تو ميان آنچه كه هستى و آنچه كه بايد باشى، فاصله را احساس مىكنى !!پس اینقدر عرصه را برای آرمانخواهی تنگ و تاریک نکنید چه اینکه انسان بدون آرمان ، انسان مرده است .
در پایان
برای شمایی که با تحمل آن همه بی مهری و در کشاکش همه فشارها و مشکلات ، همچنان اهل گفتگو ، تعامل و خیر عمومی مانده اید و با آنهمه دلیل ، در این بازار مکاره ی وطن فروشی ، قلم فروشی و …
کالایی برای فروش ندارید ، آرزوی بهترین هارا دارم ،
و بدانید این اختلاف نظرها ، از احترام ما نسبت به شما نخواهد کاست .