خاطره ای از مرحوم محیی الدین حائری
((امام جمعه شیراز))
در مسیر شیراز به قم، سهراهی سورمق و پیش از رسیدن به آباده، مسجدی نیمهساخت وجود داشت که معمولاً محل اقامه نماز، استراحت کوتاه و قضای حاجت برای ما و محافظان بود.
اینبار وقتی به سمت سرویسهای بهداشتی رفتیم، با تعجب دیدیم که درِ سرویسها قفل کتابی زدهاند. شاید خادم مسجد از ترس اینکه کسی بدون پرداخت هزینهای، دل از رنج سفر باز کند، آنها را قفل کرده بود… بگذریم.
پدر، بطری آب معدنی را برداشت تا وضویی تازه کند و به سمت مسجد رفت. اما صحنهای فجیع هر دو ما را در بهت و تلخی فرو برد. درست پشت درِ بیرونی مسجد، رهگذری قضای حاجت کرده بود. پدر، با چهرهای برافروخته از شرم، آرام در گوشم گفت: «نگذار محافظها به این سمت بیایند.»
سپس پلاستیکی برداشت، کهنهای پیدا کرد و با همان بطری آب به سمت محل رفت. آنجا را کاملاً تمیز کرد و همانجا به نماز ایستاد.
در ادامه مسیر، پدر همچنان در سکوت و با چهرهای اندوهگین، نگاهش را به بیرون دوخته بود. نزدیک شهررضا، آرام در گوشم گفت:
«تو از این صحنهای که دیدی، چه برداشتی میکنی؟»
و بیدرنگ ادامه داد:
این ، تصویری روشن از جامعه امروز ماست؛ وقتی درِ دستشویی را قفل کنی ، مردم پشت درِ مقدساتت قضای حاجت میکنند ،
اگر حلال خدا را حرام کردید مردم حرام خدا را حلال خواهند کرد ،
اگر پول شما قابلیت استقراضش را از دست بدهد مردم ربا خوار میشوند کما که شده اند ،
اگر سهولت محرمیت دختر و پسر را از جامعه گرفتی به همان نسبت نوامیستان در معرض هتک قرار میگیرند ،
به قول شیرازی ها شتر سواری کوتی کوتی (دولا دولا) .
نمیشود با احکام خدا سلیقه ای برخورد کرد ؛ یومنون ببغض و یکفرون ببعض ،
آدم باید آنچه را میفهمد بلند فریاد بزند تا از إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا نباشه
((كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مىآورند، آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند. و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت، و پاكشان نخواهد كرد، و عذابى دردناك خواهند داشت))
آیه ۱۷۴ سوره بقره