هر یک از ما کاری داریم . یکی معلم است، دیگری مدیر است. یکی خانهدار است و یکی هم پرستار. هر کدام از اینها هم یک شرح شغل و یا وظایف مشخص یا متعارفی دارد. مشخص زمانی است که در یک سازمان رسمی به سر میبریم و متعارف زمانی است که در یک سازوکار غیررسمی هستیم. ولی در هر دو وظایف مشخص یا متعارفی برای همه ما تعریف شده است. ما میتوانیم به مرزهای تعریف شده (چه بر اساس شرح شغل رسمی یا محدوده وظیفه متعارف) بسنده کنیم و هیچ کس هم نمیتواند به ما ایراد بگیرد. اما فراموش نکنیم که اگر چنین کنیم در حد یک ماشین یا ربات تنزل پیدا میکنیم. انسانیت زمانی آغاز میشود که وظیفه به پایان میرسد .
اکنون میخواهم از این همراهی و همدردی شخصی پل بزنم به همراهی و «همدردی جمعی!» نتایج آمارگیری گذران وقت ایران که مرکز آمار ایران منتشر کرده نشان میدهد که ما برای «رسیدگی و خود مراقبتی» از جمله خوابیدن، خوردن و آشامیدن، مراقبتهای بهداشتی و… ۱۱ ساعت و ۳۴ دقیقه اختصاص میدهیم. برای«فرهنگ، فراغت، رسانههای گروهی، تمرینهای ورزشی» شامل بازدید مکانهای فرهنگی، تفریحی و ورزشی، سرگرمیها، شرکت در ورزشها، استفاده از رسانههای گروهی، مطالعه، تلویزیون، رادیو، سفر مرتبط با فرهنگ، فراغت، رسانههای گروهی و تمرینهای ورزشی و… ۴ساعت و ۱۹ دقیقه.
برای «اشتغال و فعالیتهای مرتبط برای مزد» هر ایرانی (شامل شاغل و بیکار، پیر و جوان) به صورت متوسط دو ساعت و ۴۶ دقیقه وقت میگذاریم که این مدت زمان برای مردان حدود چهار ساعت و ۵۹ دقیقه است.و کمترین مقدار در گذران اوقات ما «دو دقیقهای» است که برای کارهای دواطلبانه بدون مزد است؛ بدون عضویت در انجمنها، تشکلها، اصناف و …. اصولا کمتر از نیم درصد جمعیت در این نهادهای مدنی عضویت دارند.
به نظر من یکی از کلیدهای توسعه ما افزودن به این دو دقیقه است! این دو دقیقه یعنی من پا را فراتر از نقش پدری و مادری، کارمندی، معلمی و کارگری میگذارم و برای تو و برای همه و خلاصه بگویم برای «مــا» وقت میگذارم .
این دو دقیقه یعنی وقتی که برای «هم» میگذاریم. «هم» در مفهوم توسعه بسیار کلیدی است: همشنوی، همکاری، همدردی، همآهنگی، هممحلگی، همآرزویی و بالاخره هم سرنوشتی! این «هم» را جدی بگیریم! بیشتر از قبل !
اگر من به وظیفهام عمل کنم، یک کارمند خوب، یک خانه دار خوب، یک استاندار باوجدان یا پرستار وظیفهشناس هستم. اما زمانی که فراتر از مرزهای وظیفه [ مخصوصاً زمانی که قانون یادش رفته آن را به من گوشزد کند] ، مسئولیت میپذیرم، انسانیت تازه آغاز میشود .
انتهای وظیفه ، ابتدای انسانیت است …